سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مسافر شهر غم در پاریز


ساعت 1:30 عصر پنج شنبه 87/8/2

منتظرتمااااا

نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن ...

ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر می شد ...

کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها و نبودن هایت می شد ...

کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم

و دردهایم را به گوش تو می رساندم... بدون تو عاشقی برایم عذا

جمله هایی از خودم

اگر زندگی را زیبا ببینی هیچ غمی نمی تواند دیوار شیشه ای دلت را بشکند و روحت را بیازارد

سیب زندگی را گاز بزن و آب حیات و گوارای عاشقی را سر بکش تا به اوج قله های سعادت برسی آنگاه پاک شوی و نفس بکشی از هوای آزاد به خدا رسیدن

برای رسیدن و عاشق بودن همیشه فرصت هست اما اگر قلبی را شکستی بدان که شاید هیچگاه فرصتی برای بازگشت نمانده باشد

زیبایی عشق در رسیدن به خداست هرگاه در وجود عشقت به خدا رسیدی برای جاودانگی آن عشق ، هیچگاه فراموشش نکن

سبز باش اما نه آنقدر سبز که آبی آسمان را فراموش کنی

آبی باش اما نه آنقدر آبی که سرخی گلهای سرخ عشق را از یاد ببری

شیشه ای باش اما نه آنقدر شیشه ای که با هر نفسی بشکنی

همیشه به فکر پایان باش اما نه آنقدر که آغاز را فراموش کنی

با خودت و تمام دنیا صادق باش حتی اگر دنیا با تو صادق نباشد

بیقرار دلی باش که بیقرارت باشد

آشفته حال دلی باش که آشفته حالت باشد

چشم انتظار چشمی باش که نگرانت باشد

عاشق قلبی باش که هواخواه تو باشد

تو را میان شعرهایم جستجو می کنم اما درون قلبم می یابمت

فرسنگها را یکی پس از دیگری سپری کن تا به جاده ای برسی که نور حقیقت آن جاده تو را به آن سوی سرزمین عشق و جاودانگی برساند آنگاه است که به آرامشی ابدی خواهی رسید

آبی باش مثل آسمان

سبز باش مثل سبزه زارها

سرخ باش مثل گل سرخ

زرد و نورانی باش مثل آفتاب

اما سخت باش مثل کوه

تا هیچ غمی نتواند

سرو قامتت را در هم بشکند

هر لحظه و هر اتفاق زندگی

تجربه ای است برای ساختن روح

و امتحان اراده انسان

پس قدر تک تک لحظه های

زندگی و عمرت را بدان

و از فرصت های طلائی عمرت

حداکثر استفاده را داشته باش

از غمها ، شکستها و حوادث تلخ زندگی، پلی بساز برای رسیدن به آرامش و خوشبختی

سعی کن همیشه صبور و آرام باشی حتی در برابر سخت ترین ناملایمتی ها ، زیرا داشتن آرامش و صبر ، کلید حل تمامی مشکلات است

فرزانه

ب است

می دانم که نمی دانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم...

کاش می دانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم...

می دانی که اگر از کنارم بروی لحظه های زندگی برایم پر از درد و عذاب می شود

می دانم که نمی دانی بدون تو دیگربهانه ای نیست برای ادامه ی زندگی جزانتظار آمدنت ...

انتـــــــــــــــــــــــــــــظار ...

شش حرف و چهار نقطه ! کلمه کوتاهیه . اما معنیش رو شاید سالها طول بکشه تا بفهمی !

تو این کلمه کوچیک ده ها کلمه وجود داره که تجربه کردن هر کدومش دل شیر می خواد!

تنهایی ، چشم براه بودن ، غم ؛غصه ، نا امیدی ، شکنجه رو حی ،دلتنگی ، صبوری ، اشک بی صدا ؛

هق هق شبونه ؛ افسردگی ، پشیمونی، بی خبری و دلواپسی و .... !

برای هر کدوم از این کلمات چند حرفی که خیلی راحت به زبون میاد

و خیلی راحت روی کاغذ نوشته میشه باید زجر و سختی هایی رو تحمل کرد

تا معانی شون رو فهمید و درست درک شون کرد !!!

متنفرم از هر چیزی که زمان را به یاد من میاورد... و قبل از همه ی اینها متنفرم

از انتظار ... از انتـــــــــــــــــــــــــــــــظار متــــــنـــــفــــــرم

+ نوشته شده در شنبه بیست و هفتم مهر 1387ساعت 16:34 توسط ایوب نجارپور | < type=text/java>GetBC(21); نظر بدهید


... طاعات و عبادات همگی مقبول درگاه بی نیازش....

این ترانه یا شعری که دارم مینویسم برای تیتراژ برنامه ماه عسله که محسن یگانه خونده البته نمیدونم شاعرش کیه !! بخونینش خیلی دل نشینه...

  من و در گیر خودت کن              تا جهانم زیر و رو شه

     تا سکوت هر شب من              با هجومت رو به رو شه

        بی هوا بدون مقصد                سمت طوفان  تومیرم

           من و درگیر خودت کن                 تا که آرامش بگیرم

            باخیال  تو هنوزم                     مثل هر روز و همیشه

             هر شب حافظه من                        پر تصویر تو میشه

               با من غریبگی نکن         با من که در گیر تو ام

                 چشماتو از من بر ندار      من مات تصویر تو ام

      تو همین جایی همیشه            با تو شب شکل یه رویاست

             آخرین نقطه دنیا                  تو جهان من همین جاست

                تو همین جایی و هر روز               من به تنهایی دچارم

                     من و نزدیک خودم کن             تا تو رو  یادم  بیارم

خدا عاقبت همه مارو ختم به خیر کنه....خیلی دلم میخواد منو با خودش در گیر کنه....خیلی دلم میخواد تموم کارام رنگ و بوش خدایی بشه ...خیلی دلم میخواد بر گردم به آغوشش...خیلی دلم میخواد فقط..فقط و فقط از خود خودش بخوام نه کس دیگه....

خیلی دلم میخواد....


¤ نویسنده: ایوب نجارپور

نوشته های دیگران ( )

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
0
:: بازدید دیروز ::
4
:: کل بازدیدها ::
9044

:: درباره من ::

مسافر شهر غم در پاریز


:: لینک به وبلاگ ::

مسافر شهر غم در پاریز

::پیوندهای روزانه ::

:: اوقات شرعی ::

:: خبرنامه وبلاگ ::